بیماری و ناخوشی در جدول

جواب بیماری و ناخوشی در جدول ، پاسخ این معما را در حل جدول کلمات از سایت پرش کن می بینیم.


جواب این معما 👈 ناخوشی. [خوَ / خ ُ] (حامص مرکب) غمگین بودن. (فرهنگ نظام). غمگینی. ناشادمانی. || سختی. خشم. رنج. (ناظم الاطباء). مقابل خوشی. ابتلاء. گرفتاری. مصیبت. ناراحتی: یار مساعد بگه ناخوشی دامکشی کرد نه دامن کشی.نظامی.آن را که به طبع درکشی نیست پروای خوشی و ناخوشی نیست.نظامی.که تا چند از این جاه و گردنکشی خوشی را بود در قفا ناخوشی.سعدی.گر از ناخوشی کرد بر من خروش مرا ناخوش از وی خوش آمد بگوش.سعدی. || ناپسندی. آزردگی. ناخوش آیندی. کراهت. (ناظم الاطباء). راضی نبودن. (فرهنگ نظام). به ناخوشی. به نارضامندی. به اکراه. نه از روی رغبت. || مرض. بیماری. (آنندراج). ناتندرستی. (ناظم الاطباء). مریضی. بیمار بودن. رنجوری. دردمندی. علیلی. بیماری. نالانی. ناچاقی. سقم. علت. رنج. درد. مرض. داء. آزار. گزند. || ناخوبی. بدی. زشتی. ناموافقی. ناملایمی. ناسازگاری: کسی را که اندیشه ناخوش بودبدان ناخوشی رای او کش بود.فردوسی.نیرزد وجودی بدین ناخوشی که جورش پسندی و بارش کشی.سعدی.شد دل آزرده و آزرده دل از کوی تو رفت با دل پر گله از ناخوشی خوی تو رفت.وحشی. || تلخی. بدطعمی. بدمزگی. ناخوش گواری: ناخوشی و سیوگی و گندیدگی و ترشی مکروه. (التفهیم).جیحون خوش است و بامزه و دریااز ناخوشی و زهر چو طاعون است.ناصرخسرو.و از عفونت هوا و ناخوشی آب هیچکس جز مردم آن ولایت به تابستان آنجا نتواند بودن. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 149). || فتنه. فساد. تباهی. (ناظم الاطباء). || نقار. نادوستی. عدم صمیمیت. کدورت. دشمنی. رنجیدگی. عداوت: امیرنصر قاصدان فرستاد به طلب آن مال و وی نفرستاد، میان ایشان بدین سبب ناخوشی پدید آمد. (تاریخ بخارا). میان من و یحیی بجز ناخوشی نیست. (تاریخ بخارا).ای صبا خواجه را ز بنده بگوکه در مدح می توانم سفت، ور به زشتی و ناخوشی افتدهجو هم نیک میتوانم گفت.وحشی. || مرض. بیماری. (آنندراج). مرض ساری مثل وبا و طاعون و جز آن. (ناظم الاطباء). مرض عام. وبا. طاعون.- سال ناخوشی،سال وبائی.|| در تداول، کوفت. سیفلیس. بیماریهای آمیزشی. غمگینی، اندوه، بیماری، مرض، ناپسندی، زشتی، ناگواری، خشونت. [خوانش: (~.) (حامص.)] بیماری، مرض، بدحالی، بیماری بیماری، درد، عارضه، کسالت، مرض، مریضی، نقاهت، ضدیت، کدورت، نقار، تلخی، مرارت، ناگواری، غمگینی، ناخوشدلی، ناشادی، بدمزگی، (متضاد) خوشی، سلامت ‎ شاد نبودن غمگینی، بیماری مریضی، ناخوبی ناپسندی بدی، ناگواری منغص بودن، ناخوشایندی تلخی، بد طعمی بدمزگی. ‎، درشتی خشونتناموافقی، کدورت نقار:‎ } امیرنصرقاصدان فرستاد بطلب آن مال و وی (امیراسماعیل) نفرستاد میان ایشان بدین سبب ناخوشی پدید آمد. ‎{، ابتلا گرفتاری: یار مساعد بگه ناخوشی دامکشی کرد نه دامن کشی. (نظامی)، کوفت سیفلیس. یا سال ناخوشی. سال وبایی. یا خود را به ناخوشی زدن. خود را مریض وانمود کردن. 👉 است.

اگر سوالی درباره این معما و یا نیازی به پاسخ معمای دیگری دارید، آن را در بخش دیدگاه بپرسید؛ همچنین کارشناسان و سایر کاربران به شما پاسخ خواهند داد.

بیشتر بخوانید
دیدگاه
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بگذارید